درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان دکلمه رندان یاورهمیشه مومن نمیدونم با چه کلمه و با چه جملاتی این ترانه جاودانه ایرج جنتی رو وصف کنم اینو می سپارم به کارشناسان ترانه و شعر اما اینو خوب میدونم که احساس می کنم این شعر جزئی از وجودمه باهاش بزرگ شدم و زندگی ها کردم... تنها ترانه ایه که به طور کامل با من عجین شده و انگار شاعر اینو واسه من سروده! در حقیقت یه ترانه مقدسه واسم خیلی ها مثه من این حسو نسبت به این ترانه دارند. تقدیم به روح پدر بزرگوارم که یاوری همیشه مومن برایم بود... وامروز روز 24 آبان روز پرکشیدنش
یاور همیشه مومن ، تو برو ، سفر ، سلامت غم من ، نخور ، که دوری ، برای من شده عادت ، شده عادت ای به داد من رسیده ، تو روزای خود شکستن ، خود شکستن ای چراغ مهربونی ، تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت ، توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی ، شبو از من گرفتی ، تو منو دادی به خورشید ، تو منو دادی به ، خورشید اگه باشی یا نباشی ، برای من تکیه گاهی اگه باشی ، یا نباشی ، برای من تکیه گاهی برای من ، من که ، غریبم ، تو رفیقی ، جون پناهی ، جون ، پناهی ناجی عاطفه من ، ناجی ، عاطفه من ، شعرم از ، تو جون گرفته رگ خشک بودن من ، از ، تن ، تو خون گرفته اگه ، مدیون تو باشم ، اگه از ، تو باشه جونم قدر اون لحظه نداره ، که منو ، دادی نشونم قدر اون ، لحظه نداره ، که منو دادی نشونم اگه باشی ، یا نباشی ، برای من تکیه گاهی ، ت ک ی ه گاهی برای من ، که غریبم ، برای ، من ، که غریبم تو رفیقی ، جون پناهی ... وقتی شب ، شب سفر بود ، توی کوچه های وحشت وقتی هر سایه ، هر سایه ، کسی بود ، واسه بردنم به ظلمت وقتی هر ثانیه شب ، تپش هراس من بود وقتی زخم خنجر دوست ، به ترین ، لباس من بود تو با دست مهربونی به تنم ، مرهم ، کشیدی برام از ، روشنی گفتی ، پرده شبو دریدی یاور همیشه مومن ، یاور همیشه مومن ، تو ، برو ، سفر سلامت غم من نخور که دوری ، برای من شده عادت دوری ، برای من شده عادت ... ای طلوع اولین دوست ، اولین دوست ای ، رفیق آخر من ، رفیق ، آخر من به سلامت ، سفرت خوش ، ای ، یگانه یاور من مق صدت ، هرجا که باشه ، هر ، جا که باشه هرجای دنیا که باشی که ، باشی اونور ، مرز شقایق ، پشت لحظه ها که باشی ، پشت ، لحظه ها ، که باشی خاطرت ، باشه ، که قلبت ، سپر بلای من بود خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود تن ها تن ها ، تنها دست تو رفیق ، دست بی ریای من بود ... اگه باشی یا نباشی ، برای من تکیه گاهی برای من ، من که ، غریبم تو رفیقی ، جون پناهی یاور ، یـــــــــــــــــــاور یـــاور همیشه مومن ، تو برو سفر سلامت ... لینک دانلود هدیه به شما:
دو شنبه 24 آبان 1392برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : یاورهمیشه مومن
این شعر فریدون مشیری رو باید به دل وجان سپرد در روزهایی که هم ناله از گرانی و بی پولی و پرکردن شکم می زنیم. و از ایرانی بودنمان می نالیم!!!
همیشه با تو به ایرانم به ایران جاودانه ام معنای زنده بودن من با تو بودن است نزدیک ، دور سیر، گرسنه رها، اسیر دلتنگ، شاد آن لحظه ای که بی تو سراید مرا مباد مفهوم مرگ من در راه سرفرازی تو درکنار تو مفهوم زندگی است معنای عشق نیز در سرنوشت من باتو، همیشه با تو،برای تو زیستن دانلود این دکلمه هدیه به شما در همینجا
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 11:14 :: نويسنده : یاورهمیشه مومن
شاهکار سهراب سپهری را حتما بخوانید و بشنوید و زندگی کنید.
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم بیا زودتر چیزها را ببینیم ببین عقربک های فواره در صفحه ساعت حوض زمان را به گردی بدل می کنند بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را مرا گرم کن و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد و باران تندی گرفت و سردم شد آن وقت در پشت یک سنگ اجاق شقایق مرا گرم کرد در این کوچه هایی که تاریک هستند من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم من از سطح سیمانی قرن می ترسم بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد و آن وقت حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای کودک گذر داشت قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید و آن وقت من مثل ایمانی از تابش استوا گرم ترا در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید.
برای بارگذاری دکلمه صداکن مرا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید. جهت مشاهده ابتدا عضو شوید. ادامه مطلب ... چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 21:9 :: نويسنده : یاورهمیشه مومن
سلام!
بیا برویم روبروی باد شمال... بیت ساده ای از غربت گریه را به یاد آورم...
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم
بارگذاری دکلمه سلام را در ادامه مطلب ببینید. ادامه مطلب ... شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, :: 11:4 :: نويسنده : یاورهمیشه مومن
صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |